زیر چتر خیال
رویای مست مهتاب
با زلفهای پریشان روی پیشانی
خیس از باران
و مست از می ناب
در پی آغوش و بوسهای پنهانی
و گرمای عشق دویده به زیر پوست
و تپشهای دلی بی تاب
شعلههای آتش و صدای هیزم
سرمای باد و باران
دستانی سرد و صورتی داغتر از پرتو خورشید
خندههایی پرشور
و نوایی دلکوک
و دلی فارغ از هرچه که باید باشد و نیست
و بی خیال هر چه که هست
او پی این رویا مست و پرشور، دوان
و به دنبال او دیو بی رحم زمان
............
و صدایی پر ز نهیب ،اندکی هم نگران
برخیز! باز خواب می بینی ؟
و دلی سرگردان
دلنوشته