هر روز مي پرسي که : آيا دوستم داري ؟
من ، جاي پاسخ بر نگاهت خيره مي مانم
تو در نگاه من ، چه مي خواني ، نمي دانم
اما به جاي من ، تو پاسخ مي دهي : آري !
ما هر دو مي دانيم
چشم و زبان ، پنهان و پيدا ، رازگويانند
وآنها که دل به يکديگر دارند
حرف ضمير دوست را ناگفته مي دانند
ننوشته مي خوانند
من « دوست دارم» را
پيوسته ، در چشم تو مي خوانم
نا گفته ، مي دانم
من آنچه را احساس بايد کرد
يا از نگاه دوست بايد خواند
هرگز نمي پرسم
هرگز نمي پرسم که : آيا دوستم داري
قلب من و چشم تو مي گويد به من : آري
فريدون مشيري
من ، جاي پاسخ بر نگاهت خيره مي مانم
تو در نگاه من ، چه مي خواني ، نمي دانم
اما به جاي من ، تو پاسخ مي دهي : آري !
ما هر دو مي دانيم
چشم و زبان ، پنهان و پيدا ، رازگويانند
وآنها که دل به يکديگر دارند
حرف ضمير دوست را ناگفته مي دانند
ننوشته مي خوانند
من « دوست دارم» را
پيوسته ، در چشم تو مي خوانم
نا گفته ، مي دانم
من آنچه را احساس بايد کرد
يا از نگاه دوست بايد خواند
هرگز نمي پرسم
هرگز نمي پرسم که : آيا دوستم داري
قلب من و چشم تو مي گويد به من : آري
فريدون مشيري
۲ نظر:
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
:) عالیه
بیان منو تو که هنوز نگاهمون به هم نرسیده چی؟ باید بگیم؟؟
من از صدات میفهمم دوسم داری، تو هم همینطور مگه نه؟ ;)
zor jwan bu ♥♥
ارسال یک نظر