من موندم که چرا بعضی آدمها اینقدر بی تفاوتن ، نسبت به همهی خوبیها و زیباییهای این دنیا بی تفاوتن و تمام توجهشون رو به زشتیها و بدیها معطوف کردهن ، زوم میکنن روی هر چیز بد و برای همین چیزهای خوب رو اصلا نمی بینن یا خیلی کم می بینن. اصلا آیا این آدمها هیچوقت از ته دل خندیدهن؟ هیچوقت تا حالا از ته دل خوشحال شدهن؟
توی دلم خروارها حرف هست اما واقعا نمیتونم همهشو بنویسم . کاش می تونستم یه جورایی برم توی قلب این آدمها و چیزهای خوب رو بهشون نشون بدم و بهشون بفهمونم که ماها فقط یک بار زندگی میکنیم ، و بهشون بفهمونم که ای آدمها اگه ازین ناراحتید که چیزهای زشت و بد وجود داره پس تلاش کنید که چیزهای خوب و زیبا بیافرینید، چرا منتظر هستید که کس دیگهای براتون خوشی و شادی درست کنه؟ خودتون دست به کار بشید و شما دلیلی بشید برای شاد کردن دیگران ، مطمئن باشید این بهترین راهه برای رسیدن به شادی و آرامش و در نهایت خوشبختی. اگه حس میکنید کسی دوستتون نداره ، دست کم خودتون یه فکری به حال خودتون بکنید .
خودتون ، خودتون رو دوست داشته باشید. زود باشید که وقتمون خیلی کمه ، سایهی مرگ پشت همین دیواره ، دیوار زندگی رو میگم ، مرگ مقدس خیلی بهمون نزدیکه، شاید این آخرین فرصت باشه، بجنبید که ممکنه فردا خیلی دیر باشه.میتونید با یه لبخند آغاز کنید و نتیجهش رو هم زود زود ببینید.........
دلنوشته
۱ نظر:
با سلامی به گرمای تشعشعات زیبا و گرمی بخش خورشید سپیده دم.
خیلی زیبا و قشنگ بود و غبار صبحگاهی در آن هیچگونه جایگاهی ندارد.
درود بر تو که با کلماتت آرامش را به دیگران هدیه میدهی.
همیشه در همه احوال زندگی پایدار و موفق باشی.
یا حق
ارسال یک نظر