۱۳۹۲ بهمن ۲۸, دوشنبه

هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی


چه زیبایی ای عشق! با تمام قدرتی که داری از جنس بلوری، شفاف و زلال. در گریه می خندانی و در خنده ، اشک می آفرینی.
 چه لبریزی ای عشق! لبریز از اسرار پنهان و پیدا. پنهان در هر دانه برف، پیدا در هر قطره باران. پیدا در خورشید و پنهان در پرتو ماه. همه جا هستی ای عشق! در ستاره و آسمان، در دریا و دشت و کویر؛ در جام شراب.
و من، من عاشق، چه ناتوانم. ناتوان از توصیف تو.تویی که سرشارم از وجودت، تویی که زندەام و دلگرم از بودنت.
می خندانی ام، می رقصانی ام، می گریانی ام. چه یگانەای تو ای عشق!
دلنوشته