۱۳۹۳ آذر ۶, پنجشنبه

کوته کنیم که قصه ما کار دفترست


چشمانم
چه از دور، چه از نزدیک
 تنها او را می بیند

**************
به دور آتش می رقصم
نقابی ندارد که من به چهرەام بزنم
توتم من
دلنوشته

۱۳۹۳ آذر ۱, شنبه

اي تشنگي عشق تو صد همچو ما را خونبها

کنارِ تو را ترک گفته‌ام
و زیرِ این آسمانِ نگونسار که از جنبشِ هر پرنده تهی‌ست و هلالی
کدر چونان مُرده‌ماهیِ سیم‌گونه‌فلسی بر سطحِ بی‌موج‌اش می‌گذرد
به بازجُستِ تو برخاسته‌ام
تا در پایتختِ عطش
در جلوه‌یی دیگر
                   بازت یابم.


ای آبِ روشن!
تو را با معیارِ عطش می‌سنجم.


احمد شاملو