۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

حرف


سکوت که می کنی می دانم فهمیده‌ای چیزی ته دلم گیر کرده است و کلی حرف رویش آوار شده است.
و من این سکوتی که پشتش من هستم و آرامش را دوست می دارم.
دلنوشته

۳ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام
كاش با گفتن مسائل، ديگر چيزي آزارت ندهد.

و مثل هميشه سرحال و قبراق باشي.

موفق باشي
يا حق
وحيد

جوجو گفت...

خوشبحال تان بانو

ما که سکوتمان همیشه درداست :(

سکوت می کنند و سکوت می کنیم که نگوییم و نشنویم که نگویند و نشنوند!!!

کاش لا اقل کسی بود زبان نگاه را می فهمید...

ناشناس گفت...

سلام
محبت تنها گنجینه ای است که پایانی برایش نیست از سر دل تنگی بهانه برای نوشتن پیدا کردم تا نبودن های شما رو برایم پر کند انشالله همیشه سلامت و شاد باشید یا حق