۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه

همین امشب عشق را معنا میکنم من



گر آن چشمان نازت ، بنگرد بر من
هر شب یلدا را کنارت فردا میکنم من

گر دو دستانت پناه دست من باشند
برایت عشق را معنا میکنم من

گر بخواهی و بمانی در کنارم

برایت خاک را دریا میکنم من

گر خواب مرا سخت برآشوبی
نیمه شب را با یادت زیبا میکنم من

گر آن روحت دمی بر من بخندد
تمام غصه‌های عالم را حاشا میکنم من

چه بی آزار و معصومی تو ای عشق

حسم را همین امشب، همینجا، معنا میکنم من


دلنوشته

۱ نظر:

Unknown گفت...

با سلام

خيلي زيبا بود، غير از اين هم انتظاري نبود.
خيلي وقت بود كه نتونسته بودم نوشته هاي روحيه انگيزت رو بخونم. اما خوشحالم كه امروز بالاخره تونستم اين همه نوشته هاي قشنگت رو همراه با اين آهنگ قشنگ بخونم و گوش كنم.
اميدوارم بتونم يك روز كتاب شعرت رو بخونم چون واقعاً لياقتش رو داري كه از خودت كتابهاي شعري چاپ و نشر كني.

منتظر نوشته هاي قشنگ و زيباي ديگرت هستم.
در ضمن ازت مي خوام كه هميشه همينطوري لطيف باشي و اجازه ندي كه زبري هاي زمانه از لطيفي خارجت كنه.

يا حق