می بینمت که چگونه با آن چشمان معصوم از پشت چپرهای نیاز عاشقانهات ، نگاه نجیبت را به او دوختهای.
چشم بهراه نیم نگاهی از سوی اویی هرچند سرد و بی روح.
نیازت را می بینم که به سان پرندهای سرگشته در آسمان تمنای وصال بال میزند و به این سو و آن سو می پرد.
میدانم که سخت از نبودنش ، از رفتن نابهنگامش میترسی و نگران آن روزی که بی او به کنج عاشقانه دلت خیره شوی و جای خالیش را در دیدگانت با اشک پر کنی.
چه اتفاقی باید بیفتد تا ....
کلامی برافروز! هرچه باداباد.
دلنوشته
۱ نظر:
نیازت را می بینم که به سان پرندهای سرگشته در آسمان تمنای وصال بال میزند و به این سو و آن سو می پرد.
ارسال یک نظر