۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

نسیم بارانی


به رنگ شب آغشته‌ام می کنی

شبی مهتابی

پس از باران

با نسیمی خنک

که هرچه ناپاکیست شسته

و هرچه پلشتیست زدوده

ای آینه‌ی تمام نمای مهربانی!

در هوایت نفس کشیدن چه زیباست

سکوت میکنم

مبادا

شب عمیق رویای بلوریم بشکند


مبادا

دلم از خواب بپرد و دیگر هیچگاه

خوابش نبرد.

دلنوشته


۶ نظر:

نفیس گفت...

هرچند که من سکوت کردم اما دل من بازهم از خواب پرید

نفیس گفت...

راستی سلام خاله جونم

بیان مولایی گفت...

سلام عزیز دلم نفیس نفس مرسی از نظر زیبات گلم بوس بوس

ناشناس گفت...

سلام خاله :((اگه بدونی با چه مشقتی این نظرو دادم:((قدره اینو بدونم:D
خاله خیلی قشنگه وبلاگتون :x

بیان مولایی گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
بیان مولایی گفت...

این ناشناس تی تی یه یا زیهوتانجو؟ :D