۱۳۹۱ فروردین ۲۳, چهارشنبه

از غم ندیدن او


هنوز تازەای

با همان نیروی عظیمی که در خود نهفتەای

گلویم از طعم گس کالت گرفتە است

چه آسان آه از نهادم برمی آوری

چه آسان بغضم را می شکنی

و از دیدگانم سرازیر می شوی

می توانی از زخم کهنە ای که بر دلم نهادەای

هر سال، هر ماه ، هر روز ، هر لحظه که بخواهی

سر برآری و پیشانی دلم را بر آستان غم بسایی

چگونه از تو می توانم گفت

در برابرت قدرتی ندارم

تمامی هنرم تحمل و سکوت است

تا روزی مرا هم در کام خود فروبری چون او.......
دلنوشته

۲ نظر:

پوپک - هدهد گفت...

سلام عرض میکنم خدمت شما دوست عزیزم. از دیدن پیغام شما بر روی وبلاگ پوپک بی نهایت خوشحال شدم. شما از آشنایان خانواده گلدره هستین ؟ خیلی دلم میخواد پدر و مادر پوپک بدونن که هنوزم خیلی از آدما به یاد پوپک هستن و دلشون میخواد یاد و خاطرش گرامی و جاودان بمونه. لااقل اگه امکانش هست به اطلاعشون برسونید که رومان قلب های نارنجی تقدیم به پوپک شده.. که قطعا دلشون شاد میشه از این کار. بی نهایت بار سپاس بابت پیغامتون. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین.

پوپک - هدهد گفت...

سپاس.. لطف کردین واقعا. ممنونم ازتون. شاد و سلامت باشید.