۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

حرف که می زنی


حرف که می زنی
ملودی واژه‌هایت
دلم را به رقص وامی دارد
آهنگ موزون کلامت
خیال را به پایکوبی می طلبد
حرف که می زنی
غوغایی می شود
پر از جشن و سرور
پر از شادی وبزم
اما ،
من دلم می خواهد
حرفهایت را تنها برای خودم نگه دارم
پنهانشان کنم
نگهشان دارم برای روز مبادا
اگرچه بی تو
"هر روز برای من روز مباداست".....
دلنوشته

۲ نظر:

pare parvaz گفت...

من دلم میخواهد
یک سبد شعر بچینم هر شب
یک بغل مست شوم از نرگس
بوسه بر دیده باران بدهم
و برقصم با خورشید
من دلم میخواهد
بنویسم ز کتاب دل خود
و بپرسم از تو
ماجرای دل تنهای خدا
خنده هایت زیباست
دستهایت رنگ تبسم دارند
نیست در باورم آهنگ خزان
تو از این چشم من اکنون، غزل مهر بخوان

ناشناس گفت...

"من دلم میخواهد حرفهایت را تنها برای خودم نگه دارم"

قشنگ بود

میدونی، سکوت هم که بکنه باز غوغا میشه تو دل آدم

@};-