۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

دلتنگ


دلم گرفته‌ ، خیلی وقته ننوشته‌م ، دلم واسه نوشتن تنگ شده بود، اینقدر دلم تنگ بود از بدیها که حرفهای دلم رو نمی شنیدم تا بخوام بنویسمشون. نیمه شبها دلم شروع میکرد به حرف زدن و میگفت و میگفت و بهم مجال نوشتن نمیداد. دلم پر بود از ناراحتی و نگرانی و دلتنگی. از دروغها و دورویی آدمهای رنگارنگ.

هنوزهم گاهی دلم خیلی میگیره. گاهی حتی گریه‌م میگیره . خدایا چرا باید اینجوری باشه ؟ چرا آدمهایی که میتونن خوب خوب باشن اینقدر بدن؟ چرا اینهمه دروغ؟ چرا اینهمه نیرنگ؟ کاشکی یه روزی دلهامون رو صفا بدیم.کاشکی از خواب غفلت برخیزیم. کاشکی بفهمیم که خوبی خیلی خوبه . کاشکی...........

کودک درونم آسوده باش ، خوبی همیشه هست، نگران نباش، خدا هنوز هست ، خدا همیشه هست، تا خدا هست خوبی هم هست.

دلنوشته

۱ نظر:

Unknown گفت...

با سلام مجدد
خوبی همیشه هست، نگران نباش، خدا هنوز هست ، خدا همیشه هست، تا خدا هست خوبی هم هست

خودت كه خوب ميدوني، همه مردم خوبند، فقط بايد خوبيهاشون رو كشف كني، همين.

موفق و مويد باشي
يا حق