زودتر بيامن زير باران ايستادهامو انتظار تو را میکشم.چتری روی سرم نيستمیخواهم قدمهايت را، با تعداد قطرههای باران شماره کنمتو قبل از پايان باران میرسیيا باران قبل از آمدن تو به پايان میرسد؟مرا که ملالی نيستحتي اگر صدسال هم زير باران بدون چتر بمانمنه از بوی ياس بارانخورده خسته میشومنه از خاکی که باران غبار را از آن ربوده است.هروقت چلچله برايت نغمهی دلتنگی خواندو خواستی ديوار را از ميان ديدارهايمان برداری بيامن تا آخرين فصل باران منتظرت میمانم...
ارسال یک نظر
۱ نظر:
زودتر بيا
من زير باران ايستادهام
و انتظار تو را میکشم.
چتری روی سرم نيست
میخواهم قدمهايت را، با تعداد قطرههای باران شماره کنم
تو قبل از پايان باران میرسی
يا باران قبل از آمدن تو به پايان میرسد؟
مرا که ملالی نيست
حتي اگر صدسال هم زير باران بدون چتر بمانم
نه از بوی ياس بارانخورده خسته میشوم
نه از خاکی که باران غبار را از آن ربوده است.
هروقت چلچله برايت نغمهی دلتنگی خواند
و خواستی ديوار را از ميان ديدارهايمان برداری بيا
من تا آخرين فصل باران منتظرت میمانم...
ارسال یک نظر