گفتهام از تو ، از باران ، از ستاره و از آسمان. بارها و بارها با زیباترین واژهها در دلنوشتههایم تکرارت کردهام . اما هنوز انگار یک کلمه هم از تو نگفتهام . تا می خواهم بنویسمت قلمم از نوشتن باز می ایستد و دستانم مبهوت تو می شوند و ذهنم در لابلای خوبی هایت، مهربانی هایت گم میشود.
چقدر دلم برای نوشتنت بی تابی می کند و کاری از دست من بر نمی آیدجز آنکه غرق تو شوم باز و در سکوت دلخند بزنم.
دلنوشته
۱ نظر:
با سلام
ذهنم در لابلای خوبی هایت، مهربانی هایت گم میشود.
خیلی زیبا و جالب بود
موفق باشی
یا حق
ارسال یک نظر