دل نوشته
۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه
به پاس آمدنت
همسفر رویایی!
اکنون
به پاس آمدنت
دلم را می سرایم
با اینکه چندی ست
خالی ست
لیک خوب می دانی
آمدنت
لبریزش می کند
نورت را بر رخسارم ببین
هرچند در حجابی سنگین
پنهان است.
پنهان است؟!
دلنوشته
۳ نظر:
آنکه میگویی بگو، لال می شود گفت...
...
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود.
۳۰ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲:۰۷
Unknown
گفت...
با سلام
عالی بود
یا حق
۳۰ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۴:۰۸
Unknown
گفت...
با سلام
عالی بود
یا حق
۳۰ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۴:۰۸
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
...
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود.
با سلام
عالی بود
یا حق
با سلام
عالی بود
یا حق
ارسال یک نظر