۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

خالی

چه‌قدر جات خالیه . اونقدر که هیچی نمیتونه جاتو پر کنه. الان جز حضور تو هیچی نمی خوام.دیشب یه اسمون دیدم که نمیتونم توصیفش کنم. میدونم تو هم دیدیش . میدونم الان توی یکی از اون ستاره‌هایی. چه‌قدر جایی که هستی قشنگه درست مثل خودت . مثل دلت. مثل لبخندت.
دیگه بیشتر از این نمی تونم بنویسم. دلم برات تنگ شده. بیشتر از همیشه.

۳ نظر:

آنکه می گویی بگو، لال میشود گفت...

*
*
*
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم - با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بیمار خنده های توام بیشتر بخند - خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
*
*
*

فرشید گفت...

به من گفت بیا
به من گفت بمان
به من گفت بخند
به من گفت بمیر
آمدم
ماندم
خندیدم
مردم

ناشناس گفت...

قفونه دله تنگتاااااااااااان تپل خانوم:-*