۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

میهمانی ستاره‌ها


امشب میهمانی ستاره‌هاست
آسمان لباسی از پولک به تن کرده است
به محض رسیدنم مرا در آغوش می گیرد
و من غرق او می شوم
و دلم چون نگینی سرخ بر روی لباس پولک دوزی اش جا خوش می کند
و آرام می گیرد
چشمانم
پر از راز شب شده است
لبانم
پر از سکوت
سخنانم
همه‌ی سخنانم به سوی دلم پر می کشند
و با تپش های دلم بازگو می شوند
..............
شب تمام شد و خورشید آمد
و من اما
ذهنم متحیر است
هنوز هاج و واج مانده‌ام
که چگونه در آغوش آسمان جای گرفتم در آن میهمانی باشکوه
بی هیچ زحمت و تقلایی
کاش جواب تمام اعتمادها آسمان باشد

دلنوشته

۳ نظر:

فرشید گفت...

مثل همیشه زیبا و پراحساس

مهسا گفت...

کاش جواب تمام اعتمادها آسمان باشد

خیلی ناز بود عزیزم آفرین:X

Unknown گفت...

با سلام

قشنگ بود

موفق باشی
یا حق