هر چه بادا باد . . .
دو تا سیب سرخ نذر چشمهای تــــــــــــــو کردم
دچار شده ام به نوشتن چیزهایی که فقط تو می خوانی و لاغیر
و گفتن چیزهایی که فقط تو می شنوی و لاغیر
انگار من به دنیا آمده ام که تو را دوست داشته باشم
و تو به دنیا آمده ای که من دوستت داشته باشم
هی درخت سیب کاشتم
هی عکس سیب کشیدم
هی خواب سیب دیدم
اما انگار نه من آدم می شوم
و نه تو حـــــــــــــــــــــــوا . . .
۳ نظر:
با سلام
زيبا بود
يا حق
شیخده خشنگ بود خاله:-*
دچار شده ام به بی قراری
دچار شده ام به تو
دچار شده ام به هوس سیبی که تو برایم نخواهی چید...
از خوتم همین طوری یه شیزی در آوردم
ببشیدا مامان کوشولو :x
ارسال یک نظر