امروز یه خبر خیلی بد شنیدم . سعید ، برادر یکی از بهترین دوستانم که فقط 24 سال داشت تصادف کرده و جان به جان آفرین داده.
وقتی کسی از این دنیا میره ، آدم میگه کاش هرگز ندیده بودمش ، اما خوب ، مرگ مسئول توازن دنیاست ، برای همین مرگ پایان کبوتر نیست.
وقتی کسی میمیره ، ما زندهها کمی به خودمون میاییم ، و میفهمیم که باید کمی بیشتر هوای همدیگه رو داشته باشیم. راستی چهقدر خوبه وقتی آدم میمیره از خودش یاد و خاطرههای خوب به جا بذاره.
امروز من برای مرگ نابهنگام سعید گریه کردم و آرزو کردم کاش اونجا بودم، کاش میتونستم برم پیش هرو، کاش میشد باهاش همدردی کنم، می دونم الان خیلی غمگینه ، کاش میشد کمی از غمهاش رو کم کنم ، اما حیف ، حیف که ازش خیلی دورم.
دلنوشته
۱ نظر:
سلام
تولد چیزی غیر از آغاز مرگ نیست . ادوارد یانک
قشنگ نوشتی و غمناک، اما فقط باید برای بازماندگان ، تقاضای صبر از خدای متعال نمود.
یا حق
ارسال یک نظر