۱۳۸۸ فروردین ۱۴, جمعه

پیچک


همان شبی که پیچک قلبم با شور از دیوار انتظارت بالا رفت تا ماه وصالت را ببیند

هماندم که پس از رسیدنش فقط جای پاهایت مانده بود

و رفتن بی صدایت

و خزیدن پیچک عاشق در آغوش سرد هجر

.........

چه محزون شبی بود

چه دلتنگ دمی بود

دلنوشته

۱ نظر:

Unknown گفت...

باز هم سلام

چه محزون شبی بود


چه دلتنگ دمی بود

نمیدانم اینهمه دلتنگی از چیست؟؟؟

امیدوارم که زودتر مشکلت حل شود.
یا حق