تمام لحظههایم پر از نسیم یاد توست ، طنین صدایت در گوش زندگی جاریست. از کدامین سیاره آمدهای ای پرندهی بلندپرواز آسمان عشق؟ که اینگونه بی قرارم با تو که اینگونه بیتابم بی تو؟ از کدامین سرزمین آمدهای که مهربانی را لطیف تر از بال پروانه زیستهای؟ اهلی کدام دیاری که گلهای سرخ باغ با دیدن تو دیگر نیازی به چرخیدن به سوی آفتاب ندارند؟ و پرندگان، تمنای با تو پریدن در سر دارند؟ از هرسیارهای که آمده باشی برای دلم پیام آشتی و دوستی آوردهای . چه خوش نشستهای بر بام دلم . بنشین و خودم را با دلم آشناتر کن . بمان و با دلم ترانهی مهر بخوان . بمان که بودنت خوب است . دستم را بگیر و بمان تا خوبی رنگ نبازد . تا عشق رنگ بگیرد تا پرنده پرواز کند تا عشق سربلند بماند. بمان تا دلم آرام گیرد.
دلنوشته
۲ نظر:
به چشمان پريرويان اين شهر به صد اميد ميبستم نگاهي
مگر يك تن از اين نا آشنايان مرا بخشد به شهر عشق راهي
به هر چشمي -به اميدي كه اين اوست- نگاه بيقرارم خيره ميماند
يكي هم ، زين همه نا آشنايان اميدم را به چشمانم نميخواند!
غريبي بودم و گم كرده راهي مرا با خود به هر سويي كشاندند
شنيدم.. بارها.. از رهگذاران كه زير لب مرا "ديوانه" خواندند
ولي من چشم اميدم نميخفت كه مرغي آشيان گم كرده بودم
ز هر بام و دري... سر مي كشيدم به هر بوم و پري... پر ميگشودم
اميد خستهام از پاي ننشست نگاه تشنهام در جستجو بود
در آن هنگامهي ديدار و پرهيز رسيدم عاقبت... آنجا كه او بود
" دو سرگردان ، دو تنها و دو بيكس " ز خود بيگانه ، از هستي رميده
از اين بيدرد مردم ، رو نهفته شرنگ نااميدي ها چشيده
دل از بي هم زبانيها شكسته ؛ تن از نامهربانيها فسرده ؛
ز حسرت.. پاي در دامن كشيده به خلوت.. سر به زير بال برده.
دو تنها و دو سرگردان ، دو بيكس به خلوتگاه "جان" با هم نشستند
زبان "بيزباني" را گشودند سكوت جاوداني را شكستند...
مپرسيد.. اي سبكباران... مپرسيد كه اين ديوانهي از خود به در كيست
چه گويم؟ از كه گويم؟ با كه گويم؟ كه اين ديوانه را از خود خبر نيست...
به آن لب تشنه ميمانم كه ناگاه به دريايي درافتد بيكرانه
لبي ، از قطره آبي ، تر نكرده خورد از موج وحشي تازيانه
مپرسيد.. اي سبكباران... مپرسيد مرا با عشق او تنها گذاريد...
غريق لطف آن دريا نگاهم ؛ مرا تنها به اين دريا سپاريد!!
با سلام
از کدامین سیاره آمدهای ای پرندهی بلندپرواز آسمان عشق؟ که اینگونه بی قرارم با تو که اینگونه بیتابم بی تو؟
مثل همیشه اشک در چشمانم آشیانه کرد.
موفق و پایدار باشی
یا حق
ارسال یک نظر