داره بارون میباره ، یه طرف آسمون پر از ابرهای سیاهه ،یه طرفش رنگین کمون
هر قطره بارون که از دل آسمون میریزه رو زمین یه رازه یه رمزه ، یه معجزهس ، انگاری بارون درددلهای تنگیه که چشماشونو به ابرها دادهن که آسمون براشون بباره.
چه متین و باوقار گریه میکنی ای آسمون.
و چه دلتنگ فریاد میزنی وقتی که بغض گلوتو فشار میده....
ببار ای آسمون ، گریه کن گریه کن منم مثل خودت دلم تنگه ، منم همپا با دلت میبارم تو روتو کردی به من منم صورتمو رو به تو میگیرم تا یه دل سیر باهم گریه کنیم تا بلکه کمی سبک شیم . آخه گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه
راستی اگه گریه نبود دلهای تنگ چه جوری کمی سبک میشدن؟
چه مهربونی ای آسمون ، چه نجیبی ، اونقدر آهسته و زیبا گریه میکنی که دلم میخواد هروقت گریه کردی ببینمت ، حست کنم ، حتی باهات گریه کنم ، گریههای تو به زمین رنگ میده شادی میده طراوت میده ، زندگی میده.
امروز که میباریدی ایستادم دستهامو از هم باز کردم زل زدم به چشمات و تو گریه کردی و من هم .تو سبک شدی و من هم . تو آروم شدی و من هم .
آسمون باز هم ببار.......
دلنوشته
۱ نظر:
با سلام
خیلی زیبا و لطیف بود.
یا حق
ارسال یک نظر