گفت : سردمه
گفتم : پنجره بزرگه، اما شوفاژِ زیرش کوچیکه
گفت : سردمه
گفتم : شومینه رو زیاد کردم اما کفاف نمیده
گفت : سردمه
گفتم : جوراباتو بپوش، آدم از پا سرما میخوره
گفت : سردمه
گفتم : میخوای دستگاه بخور روشن کنم بشینی جلوش؟
گفت : سردمه
گفتم : پتو بیارم برات؟
گفت : سردمه
گفتم : چه کار کنم؟ دیگه عقلم قد نمیده
.
.
.
.
.
.
.
.
گفت : وقتی من سردمه لازم نیست فکر کنی....
فقط محكم بغلم کن..!
فقط محكم بغلم کن..!
(اینو توی وبلاگ یکی از بچههای کلوب خوندم)
.
.
.
.
حالا میگم :
مامانی جونم سردمه ........
۱ نظر:
سلام
امیدوارم که زودتر حالش بهتر بشه.
زیبا و جالب بود
یا حق
ارسال یک نظر