۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

ماه من




ماه من !
با تو سخن میگویم
نگران من نباش !
مرا در آغوش خاطراتت بگیر و آرامم کن
تا سر بر شانه‌ی یادت بگذارم و
یک آسمان ببارم
بگذار
عشق را در دستان پر مهر و گرمت بیابم

نمیخواهم ، نمیگذارم
ابلهانه در سوگ نبودنت
در زبانه‌های غربت بسوزم
ماه من رفته‌ای اما
رفتنت هم زیبا بود
متفاوت بود
با رفتنت
یادت در یادم آمیخت
روحم سرشار از تو شد
توگویی به درون من سفر کرده‌ای
که هر لحظه تو را در کنارم میبینم
بیشتر از پیش
میخواهم زندگیم را
بر روی دیوارهای استوار تو
بنگارم
ماه من !
گوش کن!
صدای آرام بال قلمم را میشنوی
آنگاه که از تو مینویسم؟
می بینی که عشق چه زیبا میان واژه‌ها و کاغذ موج میزند؟
ماه من !
اینجایی ..... پنهان اما فراموش نشدنی
در نبض زندگیم جریان داری
بودنت چنان است که گویی
خورشیدی که با تمام گرمیت بر ما میتابی
اما دیدارت و بوسیدنت و در آغوش کشیدنت
میسر نیست
ماه من!
گل عشقت هر لحظه بیشتر در وجود من میشکفد
در میان رویا و حقیقت
در میان نبودن و بودن
در میان خواب و بیداری
غمگین شاد


شاد غمگین


ماه من!


شعله عشقت تا واپسین دم


در دلم زبانه میکشد


من به تو میبالم


من از تو میرویم


و روزی تو خواهم شد


ماه من!


دلنوشته

۴ نظر:

Unknown گفت...

می بینی که عشق چه زیبا میان واژه‌ها و کاغذ موج میزند؟

و چه زیبا بر روی وب نشان از خود باقی می گذارد
مثل همیشه، بهت زده شدم.
یا حق

عباس گفت...

روحش شاد، یادش گرامی و شعله عشقش در وجودت همراه فروزان

م. رجبی گفت...

ماه من !
اینجایی ..... پنهان اما فراموش نشدنی
------------------------------
آرایه ای که خیلی از نویسندگان خوش ذوق از آن استفاده کرند.
شعر قشنگی بود.

م. رجبی گفت...

ممنون که به جمع کتاب خور ها پیوستین.