۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

کودکی


چندان که باید شاد نیستم

دلم برای کودکی هایم تنگ تنگ است

دلم لک زده است برای ساعتی از ته دل خندیدن

برای ساعتی آرام گرفتن

برای ساعتی بی غم بودن

دلم برای کودکی هایم تنگ تنگ است

دلنوشته

۲ نظر:

pare parvaz گفت...

ميخواهمت خجسته و خندان هميشه وقت

ميخواهمت شکفته و شادان هميشه وقت

در فصل تشنه کامی دل ها و ديده ها

بر رهروان عشق چو باران هميشه وقت

از من بر عاشقان بهاری دلت درود

آن گلستاره های درخشان هميشه وقت
نامت برای عشق نشان اميد و فتح

مهرت برای خلق فراوان هميشه وقت

ای جان پرفروغ اميدآفرين ما

ميخواهمت شکفته و شادان هميشه وقت

آبی چو آسمان و طلايی چو آفتاب

سبزينه چون بهشت و بهاران هميشه وقت



زيبا و پرشکوه و صفابخش و مهربان

پيروز و سربلند و بسامان هميشه وقت

گزیزه گفت...

کودکی،کاش هر وقت می خواستیم میشد برگردیم