۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه

عطر زن


اگه هر دو تا گوشام گوشواره هاش آلبالوئه
سینه ریز رو گلوم هسته ی تمبر و هلوئه
ولی دورترین وفا دیوارای روبه رومه
بغض آزادی زن یه عمرکه تو گلومه
،یه عمری یه تو گلومه
من زنم،
عطر گل محمدی است پوست تنم
پیرهنم یاس سفیده رنگ آزادی ندیده
اگه حلقه حلقه گل،طبق طبق خوشه ببندی
به تو تن در نمیدم تا به من ساده بخندی
اگه روشن بشه از دست تو شمع نیمه جونم
خودمو تو گرگر دستای آتیش میسوزونم
تو میدونی که میتونم،
واسه اینه که میخونم
من زنم
عطر گل محمدی است پوست تنم
پیرهنم یاس سفیده رنگ آزادی ندیده
هم زنم هم مادرم
یاور و یارم
خوب نگام کن تا ببینی
نعمتایی که خدا داده و دارم


مسعود امینی

هیچ نظری موجود نیست: