۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

قصه


چه روز دلخراشی

وقتی خواستی جداشی

قلبمو دادم دستت

که عمری داشته باشی

ولی زدی شکستیش

بدون هیچ بهونه

عزیزم دلت از سنگه

تو خاطرم می مونه

آخه چرا منو تنها گذاشتی

منو با گریه تو غم جا گذاشتی

همش فکر می کنم شاید از اول

منو حتی یه لحظه

دوست نداشتی

دوست نداشتی

دوست نداشتی

من و یه قلب داغون

من و چشمای گریون

من عاشق تو قلبت

بودم دو روزی مهمون

من و هوای ابری

من و بارون پاییز

من و روزای بی تو

یه قصه ی غم انگیز

من و یه قلب داغون

من و چشمای گریون

من و هوای ابری

من و بارون پاییز

من و روزای بی تو

یه قصه ی غم انگیز

چه روز دلخراشی

وقتی خواستی جداشی

قلبمو دادم دستت

که عمری داشته باشی

ولی زدی شکستیش

بدون هیچ بهونه

عزیزم دلت از سنگه

تو خاطرم می مونه

هیچ نظری موجود نیست: